وقتی که جنگ شروع شده بود، مهدی و علیاکبر رضایتنامه اعزام به جبهه را آوردند تا امضا کنم؛ آن را امضا کردم و تحویل دادم، برای لحظهای از این کار پشیمان شدم، میخواستم به سپاه شهرری بروم و رضایتنامه را پس بگیرم؛
پسرم «جعفر» که از مهدی و علیاکبر کوچکتر بود، آمد و گفت: «اگر نگذاری بروند، جواب حضرت زهرا(س) را چه میخواهی بدهی؟!» از راهی که میرفتم، برگشتم.
وقتی مهدی و علیاکبر به خانه آمدند، بابت رضایتنامه تشکر کردند؛ به آنها گفتم: «داشتم میرفتم رضایتنامه را پس بگیرم، اما جعفر حرفی زد که از راهم برگشتم» آنها با خنده گفتند: «اگر پس میگرفتی که خودمان را میکشتیم!» بعد هم از جعفر تشکر کردند. (برگرفته از مصاحبه خبرگزاری فارس با مادر شهیدان نظری)
منبع خبرگزاری فارس http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910824000828
طبقه بندی: مادرشهید-مهدی نظری-تهران-زینبیون-اعزام